رویای ابری

0 تعلیق
بعد از ظهر
خوابم  برد
خواب دیدم صبح  هوا ابر بود
اما باران نمی بارید
هوا یا سرد بود یا گرم
هیچ گاه معتدل نبود
خواب دیدم گُم شدم ولی  زود پیدا شدم
دیر زمانی بود که گُم شده بودم
پیدایم کرد و به جایی زیبا برد مرا
خواب دیدم که من بودم و تاخیر بسیار دلچسب استادی خوش تیپ
منتظر شدم و نیامد
چه انتظار شیرینی بود
در خوابم همه  می رقصیدند
حتی گلدان کنار صندلی
در خوابم با اینکه صحبت از شادی و عروسی بود
دوست داشتم گریه کنم
نه از غصه
دلم تحمل آن همه محبت را نداشت
در خواب دیدم که دستی  در کیفی فرو رفت
کتابی بیرون آمد
آنجا بود که دوست اویرتوال او شدم!!!
اگر استاد تا ابد هم تاخیر میکرد
من در سالن منتظر می ماندم
نه به خاطر استاد
....
هر کس که از دور می آمد
سریع نگاه میکردم
و در دلم میگفتم:
خدا کند لِلا نباشد!
انتظار شیرین تر بود از هر ملاقاتی
...
هوا همچنان ابر بود
آفتاب هرگز به ما نگاه نکرد
اما باران نیز نبارید
.....
اکنون که بیدار شدم نیز هوا ابر است
باران نمی بارد
سرد است اما
کاش تا ابد می خوابیدم
 ....

  موسیقی 
ادامه مطلب
 

طراحی شده توسط اینسایت |تبدیل شده به بلاگر پوسته های بلاگر |بهینه شده برای زبان فارسی مجتبی ستوده